مسافرت اصفهان
مامانو ببخش که همیشه بی خبر چند روزی غیبت می کنه. اما قول میده بیاد و غیبتاشو موجه کنه.
یکمی بگی نگی کارای ما اتفاقی و دقیقه ٩٠ شده.
خیلی وقت بود که دوست داشتیم من وبابایی باهمدیگه یه سفر هرچند کوتاه بریم اما قسمت نمی شد.
تااینکه چند روز تعطیلی پیش اومدو اصفهان ما رو طلبید.
خدا قسمت همه کنه
تمام دلنگرونی ما توی بودی که یه وقت اذیت نشی و مارو از سفرمون محروم
نکنی که خدارو شکر همه چی بخیر وخوبی گذشت
همه خونواده دقیقه به دقیقه تلفنی جویای حالت بودن که مبادا بهت سخت بگذره.
آخه این اولین سفر خارج استانی زندگی تو بود.
دخترم به زودی عکسای اصفهان که با خاله مژده و عمو امیر بودیم رو برات میزارم
راستش اونا خیلی بهمون محبت کردن خیلی مسافرت خوب و شیرینی بود
جای همه خالی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی