تب بدون دلیل
دیروز از ساعت 12 من و شما و بابایی و باباجون (بابا ی بابا)واسه کاری رفتیم بیرون تا ساعت 4 طول کشید
وقتی اومدیم شما داغ بودی واقعا داغ بودی تب خیلی بالایی داشتی
حرارت از بدنت بلند میشد
نهار بهت دادم و خوابوندمت ساعت 7 عصر بردمت دکتر
دکتر گفت هیج جا عفونت نکرده ولی استامنفن دادو چرک خشک کن
شب من نتونستم پیش بابا بخوابم اومدم تو اتاق شما از تب بالا داشتی هزیون میگفتی خیلی دلم سوخت تا صبح خواب به چشم من بابا نیومد
بابا هم صبح امتحان داشت اما نتونست بخوابه
تا امروز زنگ زدم به دکترت گفت شیاف برات بزاریم
الهی شکر الان یکم بهتری و تب اومده پایین
خلاصه از دیروز تا امروز خیلی نگرانتم دختر گلم
زود خوب شو
دلم برا شیطونیات تنگ شده
عاشقتم مهربونم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی