بابایی و شیطونیاش
سلام گرمی در هوای سرد زمستانی
سلام گل دخترم
ببخشید گلم مامانی چند روز نتونسته بود بیاد خازراتتو بنویسه حالا علتشو تو ضیح میدم
مامان جون (مامان بابایی) مریض بودن البته دو روز که مدام بهشون سر میزدیم و یک روز هم من براشون
خوراک درست کردم بردم چون سرما خوردگی شدید بود
اما علت اصلی نیومدن من امان از دست بابایی که دوباره امتحان هایی میان ترمش شروع شده و من باید
مثل همیشه بشم معلم و دنبال سر بابایی بدو بدو کنم بگم درس بخون شیطونی بسه این و بخور اینو بخون
تی وی دیدن بسه
خلاصه مامان جون جونم برات بگه که بابایی موقع امتحاناش خیلی اذیت میکنه من به هیچ کاری نمیرسم
حتی بعضی از درساشو من باید بخونم خلاصه کنم که بابایی از سر کار اومد بشینه بخونه البته با صد تا
دعوا و کتک ههههههههههه
البته ناگفته نماند بابایی ماشااله خیلی باهوشه سر کلاس درسشو خوب گوش میده همیشه هم
ماشااله ماشااله نمره هاش عالیه ولی خوب من حساسم هرچی میگم بخون درستو میگه من بلدم میگم
پاشو کتابتو بیار چند تا برنامه بنویس خداییش همشو مثل فرفره مینویسه گفتم که باهشه الهی قربون
شیطونیاش برم
من فکر کنم تا پایان دی خیلی کم بتونم سر بزنم چون هم امتحان بابایی هست هم امتحان خودم اخه
دارم واسه ارشد میخونم رشته مدیریت دعا کن که قبول بشم
ا راستی یادم رفت بگم بابایی امشب کادوهای شب یلدامون هم داد مثل همیشه نتونست طاقت بیاره
کلا مدل سوپرایزیش از قیافش معلومه که یه کاری کرده
برامون کلی چیز خریده واسه من یه شلوار جین
عطر
سک سک وای من عاشق سک سکم بابایی تا از سر کار میاد باید سک سک من و شما رو بده الیته
من مال تو هم باز میکنم بسکه ذوق دارم
واسه شما هم یه دامن کوتاه و یه لباس خیلی خوشکل
شب یلدا خونه مامان جون هستیم با لباس نو میبرمت ازت عکس میگیرم میزارم اینجا