سرما خوردن شما و رفتن دایی امین به هلند
از عاشورا تا حالا سوما خوردی و سرفه های چرکی میکنی
دیشب رفتیم خونه مامان جون تا چمدون دایی رو بپیچیم اخه خودش وقت نداشت البته همه کارا رو خاله
ارزو انجام داد منم حواسم به شما و کامیار بود
ساعت 4 صبح برواز داشت ولی فقط مامان جون و بابا جون رفتن فرودگاه
شیوا جون زنگ زده بود مامان جون وخبر رسیدن دایی رو داده بود
انشاله بتونن به هدفی که دوست دارن برسن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی